قوی سیاه تنها گونه قو بومی استرالیا و تاسمانی است. رنگ پرهای آن بر خلاف دیگر قوها به صورت کامل سیاهاست. این پرنده هیچ زیرگونهای ندارد و از آنجا که با دیگر گونههای قو هیچ رفتوآمدی ندارد، با هیچ کدام از گونههای دیگر زایش نمیکند؛ اگرچه بعضی از آنها در اسارت با قوهای گنگ جفتگیری کردهاند ولی پرندگان دورگه حاصل از این جفتگیری نابارور میشوند.۴۸
یک قوی سیاه دارای پرهای سیاه بر روی بدن خود و پرهای سفید بلند برای پرواز است. نوک این پرنده قرمز رنگ با باریکهای به رنگ سفید است. پاها نیز به رنگ سیاه خاکستری هستند. گردن این پرنده، که در میان همسانان خود بلندترین است، شکلی S مانند دارد. چشمها به رنگ قرمزند. طول بدن آنها میان ۱۱۵ تا ۱۴۰ سانتیمتر است. صدای تولید شده توسط این پرنده موسیقایی است و آن را در هنگام پرواز یا بر روی آب تولید میکند.۴۹
این پرنده در غرب استرالیا به فراوانی یافت میشود و در شرق و جنوبشرقی استرالیا و تاسمانی نیز زندگی میکند. این قو بیشتر در تالابهای جنوبی و جنوبغربی استرالیا تخمگذاری میکند و تمایلی به زندگی در مناطق شمالی ندارد. پس از کشف قاره استرالیا توسط سفیدپوستان، قوی سیاه به زلاندنو و انگلستان در قاره اروپا نیز وارد شد.۵۰ قوی سیاه در آغاز به عنوان جانور خانگی وارد اروپا شد ولی اکنون میتوان آن را به صورت وحشی نیز در این قاره پیدا کرد به گونهای که بعضی از آنها در ایسلند نیز دیده میشوند. تعداد این نوع قو در مناطقی از استرالیا از جمله نیوساوت ولز به هزاران عدد میرسد.۵۱
قوی سیاه در دریاچهها، رودخانهها و باتلاقهای آب شور زندگی میکند و ترجیح میدهد که در جاهایی که گیاهان آبزی به فراوانی یافت میشوند زندگی کند و در هنگام خشکسالی نیز به ناچار به کشتزارهای موجود در زمینهای خشک روی میآورد.۵۲ پژوهشها نشان میدهند که جمعیت قوهای مهاجر زمستانی در زلاندنو به صورت مستقیم با میزان جرمی گیاهان آبزی در ارتباط است.۵۳ آنها در ۱۸ تا ۲۴ ماهگی به بلوغ جنسی میرسند و در میان ماههای ژوئن تا اوت در غرب استرالیا و فوریه تا مه در شمالشرقی استرالیا در کوئینزلند تخمگذاری میکنند. هر آشیانه به طور معمول ۵ تخم دارد و قوهای سیاه میان ۳۶ تا ۴۰ روز بر روی تخمها میخوابند؛ زمانی که یکی از بیشترین طولهای زمانی خوابیدن بر تخم در میان خانواده اردکیان است
قوی گردنسیاه
نام علمی این پرنده Cygnus Melanocorypha است که از ترکیب دو واژه یونانی melanos به معنای «سیاه» و koruphe به معنای «سر» گرفته شده. همانگونه که نام علمی و نام متداول آن اشاره میکنند، قوی گردنسیاه دارای سر و گردنی به رنگ سیاهاست که در تضاد رنگی آشکار با بقیه بدن هستند. رنگآمیزی سفیدی به شکل ناحیه باریکی از انتهای نوک آغاز میشود و به بالای سر در پشت چشمها میرسد؛ بعضی نمونههای این قو نیز حلقهای سفید به دور چشم خود دارند. در جلوی چشمها و انتهای بینی زایده گوشتی صورتیرنگ و بزرگی وجود دارد. طول این پرنده ۱۱۳ تا ۱۳۷ سانتیمتر و وزن آن میان ۴ تا ۷ کیلوگرم است. جنس نر آن معمولن بزرگتر از جنس مادهاست. قوهای جوان به رنگ خاکستری روشن با منقار و پاهای مشکی میباشند و در سالهای بعد رنگ بدن آنها به رنگ سفید در میآید.۵۵
قوی گردنسیاه کوچکترین نوع قو در جهان است، همچنین تنها گونهای از قو است که رنگ بدن آن کامل سفید است و تنها رنگ گردنش سیاه. آنها در آمریکای جنوبی و در زیر خط °۲۵ جنوبی زندگی میکنند. این ناحیه از جنوبشرقی برزیل و پاراگوئه آغاز میشود، آرژانتین و شیلی را ر بر میگیرد و به تیرا دل فوئگو و جزایر فالکلند میرسد. تخمینهای زده شده درباره جمعیت آنها در این منطقه تعداد زیر ۱۰۰٬۰۰۰ قو را نشان میدهند.۵۶ جمعیت این گونه وضعیتی پایدار دارد و به دلیل آنکه جمعیت این پرنده در سالهای گذشته به نسبت ثابت مانده و میزان زایش در وضعیت مطلوبی قرار دارد، این گونه کمترین نگرانی از انقراض را در وضعیت بقا دارد.۵۷
قوهای گردنسیاه همانند دیگر قوها در هنگام احساس خطر برای خود یا به ویژه جوجههایشان رفتار تهاجمی به خود میگیرند و با باز کردن بالهای خود و جیغکشیدنهای پیاپی، به دنبال مهاجم میروند. آنها در میان ماههای ژوئیه تا ژانویه تخمگذاری میکنند که ممکن است تا مارس و آوریل نیز به طول انجامد. با آنکه زوجین از قلمرو خود دفاع میکنند، آشیانهها ممکن است به صورت گروهی گذاشته شوند که نشان از رفتار اجتماعی ویژه در هنگام تخمگذاری و نگهداری از آن است. در هر آشیانه ۴ تا ۶ تخم وجود دارند و مادهها برای ۳۵ روز روی آنها میخوابند در حالی که نرها از آشیانه به دقت پاسداری میکنند.۵۸
پراکندگی و مهاجرت
تصویری از دو قوی سیاه در کرمانشاه
قوها به گونهٔ معمول در نواحی معتدل زمین زندگی میکنند و به ندرت در مناطق گرمسیری پیدا میشوند. چهار نژاد قو در نیمکره شمالی، یک نژاد در استرالیا و نیوزلند و یک نژاد در آمریکای جنوبی یافت میشوند. قوها در بخشهای گرمسیری آسیا، آمریکای مرکزی، بخشهای شمالی آمریکای جنوبی و نیز کل آفریقا دیده نمیشوند.۵۹
در میان نژادهای این پرنده چندین نژاد مهاجر هستند. قوی گنگ در اروپای غربی مهاجرت پارهای دارد حال آنکه مهاجرت کامل خود را میان اروپای شرقی و آسیا انجام میدهد. قوهای فریادزن و توندرا نیز مهاجرت کننده هستند. همچنین قوی سیاه مهاجرت خود را در میان بخشهای شرقی و غربی قاره استرالیا انجام میدهد.۶۰ در ایران، قوهای فریادکش را میتوان در فصل زمستان در مناطق شمالی کشور از جمله سرخرود در استان مازندران، دید. این قوها به صورت فصلی به نواحی شمالی ایران مهاجرت میکنند و با گرمشدن هوا منطقه را به سوی عرضهای بالاتر ترک میکنند.۶۱ در کل سه گونه قوی سوتزن، کوچک، و گنگ به مناطق شمالی و مرکزی ایران و خاورمیانه مهاجرت میکنند.۶۲
قوها همچنین به عنوان پرندگان آبزی در بسیاری از باغها و باغوحشهای سراسر جهان نگهداری میشوند؛ در ایران باغ پرندگان شهر اصفهان از جمله مکانهایی است که چهار گونه قوی گنگ، کوچک، گردن سیاه و سیاه را در خود جای دادهاست.۶۳
زمان و مکان گذشته در زندگی قوها نقش مهمی بازی میکنند. هر بهار، زوجهای جوجهزا به همان محلی باز میگردند که پیشتر در آن آشیانه داشتند و هر پاییز همان مسیر مهاجرتی را میپیمایند که به همان مکانهای گذران زمستانی پیشین منتهی میشد. با این کار آنها از دانش و آگاهی که نسبت به راهها و مراکز تغذیه توسط نسلهای گوناگون خودشان و دیگر قوهای پیشین به دست آمده، بهره میبرند.۶۴ با این حال قوها ممکن است همواره به یک مکان ویژه باز نگردند و بسته به میزان غذا و شرایط آبوهوایی به مناطق دور و نزدیک آن مهاجرت کنند. مسافت بعضی مهاجرتها، به ویژه آنهایی که توسط قوهای سوتزن در آمریکای شمالی و قوهای کوچک در اوراسیا انجام میشوند، میتواند به ۳٬۲۰۰ کیلومتر برسد و مهاجرت چندین هفته طول بکشد.۶۵
تغذیه
همانند دیگر گونهها، با گسترش کشاورزی متمرکز، گروههایی از قوها عادات غذایی خود را دگرگون کرده و به تغذیه از کشتزارها نیز میپردازند.
قوها هم در درون آب و هم روی زمین تغذیه میکنند. غذای این پرندگان را بیشتر ریشه، برگ، و جوانههای گیاهان آبی تشکیل میدهد، البته در سالهای اخیر قوها تمایل بیشتری به تغذیه از کشتزارهای گندم، سیبزمینی، و چغندر قند کاشته شده توسط انسانها پیدا کردهاند.۶۶ آنها با فرو بردن گردن درازشان در آب گیاهان روییده تا ژرفای ۵۰ سانتیمتری سطح آب را میخورند ولی برای به دست آوردن غذا تمام بدن را زیر آب نمیکنند.۶۷
این پرندگان تقریباً به گونهٔ کامل گیاهخوار هستند و توانایی شکار جانداران زنده را ندارند، با این حال گاهی تعداد کمی از جانوران آبزی مانند ماهیهای ریز هم طعمه آنها میشوند.۶۸ پروتئین نقش مهمی در تامین انرژی قوها بازی نمیکند و آنها برای به دست آوردن انرژی به ذخیره کربوهیدراتها و چربی میپردازند.۶۹ کربوهیدرات که به صورت گلیکوژن در کبد و بافتهای ماهیچهای ذخیره میشود سریعترین منبع انرژی برای قوها است اما به سرعت به پایان میرسد و میتواند قو را در مدت ۲ روز بی دسترسی به غذا از پای درآورد. از این رو قوها و دیگر پرندگان آبزی بیشتر ذخیره انرژیشان را به صورت چربی ذخیره میکنند که برای آنها دو برابر پروتثین انرژی تولید میکند.۷۰
این پرنده در سال میزان بسیار زیادی از گیاهان روییده در زیر آب را میخورد و به دلیل اهمیت این گیاهان برای زندگی دیگر گونهها میتواند عاملی تهدید کننده برای طبیعت باشد. برای نمونه، طبق برآورد سازمان ماهیها و حیات وحش ایالات متحده قوهای گنگ ۱۲ درصد کل گیاهان زیرآبی خلیج چساپیک، واقع در میان دو ایالت ویرجینیا و مریلند، را مصرف میکنند.۷۱۷۲ آنها همچنین خسارات بسیاری به صنعت ماهیگیری در مناطقی که در آن ساکن هستند میزنند. این خسارت به دلیل آن است که قوها با خوردن گیاهان زیرآبی، بسیاری از تخم ماهیها را نیز میخورند و این باعث کم شدن جمعیت ماهیها میشود. با همه اینها اما گمان میرود که در صورتی که جمعیت گروه قوها در حد مناسب باقی بماند نه تنها آسیبی به طبیعت نمی رسانند که با خوردن علفهای مردابها و نیزارها از رشد بیرویه آنها جلوگیری میکنند.۷۳
قوهایی که اقدام به تغذیه در خشکی میکنند بیشتر به چریدن در کشتزارها و خوردن علفهای تازه روییده در پایان زمستان و نیز محصول نوبرانه میپردازند. آنها گاه با دیگر احشام بر سر چریدن رقابت میکنند و به دلیل طبیعت قلمروپسندشان اغلب آنها را به در میکنند. آنها نه تنها با این کار به فراوردههای کشاورزی آسیب می رسانند که چون با پاهای بزرگشان بر روی سبزههای تازه روییده قدم میزنند، این سبزهها توانایی رشد بیشتر را از دست میدهند و منطقه کشاورزی یا چَرا دچار مشکل رویش میشود.۷۴ مشکل کشاورزان آنگاه بیشتر میشود که عدهای از قوها بخواهند در مناطق کشاورزی اقدام به پَرریزیپانویس ۵ کنند؛ در این هنگام آنها تا مدتی نمیتوانند پرواز کنند و در کشتزار باقی خواهند ماند و اقدام به خوردن تخم گیاهان و سبزیجات میکنند.۷۵
رفتار
قوهای همسر از وفادارترین جانداران بر روی زمین هستند.
قوها تکهمسر هستند، در دو سالگی زوج انتخاب میکنند و زوج شدن میان آنها میتواند تا سالها، و گاه تا پایان عمر، ادامه پیدا کند. دانشمندان دلایل گوناگونی برای چرایی ایجاد تکهمسری در میان غازها و قوها عنوان کردهاند. یکی از این دلایل آن است که قوی نر با ماندن در کنار شریکش میتواند اطمینان حاصل کند که قوی ماده مواد غذایی/چربی مورد نیاز برای فصل جفتگیری را به دست خواهد آورد و نر میتواند بچههای تندرستی از ژن خود داشته باشد.۷۶ قوهایی که چندین سال با هم سر میکنند روحیه همکاری بیشتری با هم خواهند داشت و این احتمال به ثمر رسیدن بهتر جوجهها را بالا میبرد. از دیگر دلایل تکهمسری در میان قوها میتوان به این نکته اشاره کرد که به دلیل آنکه قوها اغلب مهاجرت میکنند و این مهاجرت انرژی بسیار زیادی از آنها میبرد، آنها نیاز به این دارند تا در فصلهای مشخصی از سال و در مدت زمان کم میزان غذای زیادی دریافت کنند. اینکه مادهای بتواند نری را در همه طول سال در کنار خود داشته باشد این امکان را به او میدهد که با افزایش سلطهپانویس ۶ خود، زمینهای پر غذای بیشتری را در اختیار داشته باشند و ساده تر به تغذیه و ذخیره کردن مواد غذایی بپردازند.۷۷
بررسیها نشان میدهند که میزان وفاداری به همسر در میان قوها و غازها ۹۲ تا ۱۰۰ درصد همه جفتشدنها است.۷۸ با این حال جدایی نیز در میان آنها دیده میشود که گاهی در نتیجهٔ ناکامی در تخمگذاری پدید میآید.۷۹ در میان قوهای کوچک هیچ موردی از «جدایی» زوجها دیده نشدهاست و نرخ جدایی در میان قوهای فریادکش و گنگ به ترتیب ۰٫۷ درصد و ۵٫۸ درصد است.۸۰
رفتارهای همجنسگرایانه و تراجنسگرایانه نیز در میان قوها، به ویژه قوی گنگ و قوی سیاه، دیده میشوند. بعضی قوهای سیاه نر روابطی پایدار و طولانیمدت برقرار میکنند. آنها با اجرای نمایشهایی در جلوی هم، به پایداری پیوندشان کمک میبخشند. زوجهای همجنسگرا تخمهای مورد نیاز خود را از دو راه به دست میآورند: یا برای مدت کوتاهی با یک ماده میآمیزند و آشیانهای با او درست میکنند، و پس از آنکه ماده تخمگذاری کرد او را از میان خود بیرون میاندازند؛ و یا آنکه با کنار زدن یک جفت قوی دگرجنسگرا از آشیانه شان، آن را به تصرف خود درآورده و از تخمهای آن نگهداری میکنند.۸۱ زوجهای همجنسگرا همچنین والدین خوبی هستند و از آنجا که دو نر توانایی بدنی بالاتری دارند، بخش بزرگتری از آبخیز را به زیر قلمرو خود میبرند و غذای بیشتری برای جوجه هایشان تامین میکنند. میزان موفقیت در بزرگ کردن جوجهها در زوجهای همجنسگرا ۸۰ درصد است در حالی که برای زوجهای دگرجنسگرا ۳۰ درصد.۸۲ قوهای ماده از یک جنس نیز تشکیل زوج میدهند و بر روی تخمهای نابارور خود میخوابند. هیچ نمونهای از یک قوی ماده تنها که اقدام به نشستن بر تخمهایی کرده باشد در حالی که هیچ «زوجی» ندارد، دیده نشده و وجود دو قو برای بزرگکردن تخمها ضروری است.۸۳
قوها به صورت معمول آرام و غیرتهاجمی هستند ولی هنگامی که تخم و یا جوجه دارند میتوانند به شدت از خود، تخمها، و جوجه هایشان در برابر مهاجمان احتمالی دفاع کنند. قوهای نر محدودهای از اطراف خود و خانواده شان را قلمرو خود تلقی میکنند و در صورتی که این قلمرو شکسته شود با بازکردن پرهای خود و حرکت سریع به سوی مهاجم، اقدام به حمله به جانوران و حتا قایقها میکنند.۸۴ برخلاف تصور رایج در میان مردم، قوها توانایی آسیب رساندن با دهان خود و یا پاهایشان را ندارند و تنها بال هایشان توانایی آن را دارند که با وارد کردن ضربه سخت به مهاجم آن را به عقب برانند. این ضربهها تاکنون خطری برای انسانها پدید نیاوردهاند و اندک نمونههای آسیبدیدگی انسانها از برخورد با قوهای خشمگین شامل شکسته شدن دست فرد مهاجم میشدهاند.۸۵
رفتار قلمروخواهانه در همه قوهای سفیدرنگ دیده میشود و اندازه قلمرو بسته به نوع قو میتواند کم یا زیاد باشد ولی اغلب محدوده گستردهای از کرانه آب به دور محل آشیانهٔ زوج را شامل میشود.۸۶ فاصله تقریبی میان دو آشیانه تخمگذاری در رودهای اطراف آکسفورد ۲٫۴ تا ۳٫۲ کیلومتر است و کمترین فاصله ثبتشده ۹۰ متر بوده. رنگ سفید قوها، که باعث میشود از فاصلههای دور بتوان به سادگی تشخیصشان داد، عاملی کمککننده در نشانهگذاری قلمرو توسط یک زوج قو دارد.۸۷ قوهای نیمکره جنوبی اما مانند همنوعان سفیدپر خود در نیمکره شمالی قلمروخواه نیستند. قوهای سیاه در گروههای بزرگ زندگی میکنند و فاصله آشیانه هایشان از هم اغلب بیشتر از ۱ متر نمیشود. بررسیها نشان میدهند که به وجود آمدن رفتارهای قلمروخواهانه وابسته به تفاوتهای محلی در میزان حشرات و گیاهان هستند به گونهای که در حالی که قوهای نیمکره شمالی نیاز به هرچه سریعتر بزرگکردن فرزندانشان به منظور آماده کردن آنها برای فصلهای سخت زمستان داشتهاند، قوها نیمکره جنوبی، و به ویژه قوی سیاه، وابسته به گیاهانی آبی بودهاند که با هر بار بالا و پایین رفتن آب رودخانهها تجدید رویش میکردند، از این رو یک منطقه کوچک نیز برای غذادادن به چندین خانواده قو کافی بوده.۸۸
طول عمر قوها میتواند به بیش از بیست سال برسد.۸۹ آنها پس از انتخاب همسر در مناطق باتلاقی قلمرویی برای آشیانه خود تعیین میکنند، وهر گاه نیاز باشد پرنده نر به دفاع از آن میپردازد. قوها تخمهای خود را در لانهای به طول تقریبی یک متر روی خشکی و در کنار آب میسازند. ماده ۴ تا ۶ تخم سفید رنگ میگذارد وبه تنهایی روی آن میخوابد تا جوجهها به دنیا بیایند. بر خلاف اردکها و غازها، جنس نر به جنس ماده در ساختن آشیانه کمک میکند. همچنین قوهای نر در نگهداری از تخمها و پرورش جوجهها به جفت خود کمک میکنند.۹۰
جوجهها پس از به دنیا آمدن نیاز به ۷۰ تا ۸۰ روز مراقبت از سوی پدر و مادر دارند و پس از آن میتوانند خود به پرواز بپردازند. آنها در هنگام کودکی بر روی پشت پدر یا مادرشان و در حالی که آنها در حال شنا بر روی آبند، مینشینند.۹۱ این رفتار به ویژه در قوهای گردنسیاه دیده میشود ولی در قوی سیاه کمتر. هر دو قوی نر و ماده بچهها را بر پشت خود سوار میکنند اما نقش قوی مادر بیشتر است.۹۲
بیماریها و عوامل مرگ
قوهایی که از سرب مسموم شده باشند به جای گردنهای صاف و شق، خمیدگیای در گردن در انتهای چسبیده به تن دارند.
معمولترین علت مرگ قوها برخورد آنان با اشیا ساخته شده توسط انسانها است که ۲۶ درصد کل مرگ و میر آنها را تشکیل میدهد. این مساله از آن رو برای قوها مشکلآفرین است که جثه بزرگ و وزن زیادشان باعث میشود که هنگامی که با سرعت ۵۰ تا ۸۰ کیلومتر در ساعت پرواز میکنند، نتوانند فوری از سرعت خود بکاهند و با خودروها و خطوط برق فشار قوی برخورد کنند. از سوی دیگر توانایی دید آنها متوسط است و نمیتوانند سیمهای باریک خطوط برق را ببینند.۹۳ قوها میتوانند قربانی بیماریهای مشترک میان پرندگان، از جمله آنفلوآنزای پرندگان، شوند.۹۴
دیگر فعالیتهای انسانی و آلودگی محیط زیست نیز از جمله تهدیدکنندگان جان قوها هستند. پسماندهای نفتی هر ساله صدها قو را چه از راه مسمومیت به خاطر خوردن نفت و مشتقات آن و چه از راه آسیب رساندن به توانایی پرواز و ضدآببودن پرهایشان، میکشند. هنگامی که نفت به پرهای قو برسد میتواند به سادگی به سطح بدن که هیچ گاه تماسی با آب ندارد برسد و جانور را بیمار کند.۹۵
مرگ به دلیل مسمومیت با میزان بالایی از سرب نیز از دیگر مواردی است که فعالیتهای انسانی قوها را تحت تاثیر قرار میدهد؛ در این موارد قوها با خوردن ناآگاهانه وزنههای سربی قلاب ماهیگری، که برای سنگین شدن آن و پایین رفتنش در آب به کار برده میشوند، و یا زندگی در آبی که توسط پسماندهای حاصل از کاوشهای معدنی آلوده شده باشد دچار مسمومیت میشوند. در یک بررسی انجام گرفته در سال ۱۹۹۴ میلادی، تعداد ۱۰٬۰۰۰ قوی کشته شده توسط این عامل در ۱۴ کشور جهان شناسایی شدند.۹۶ هنگامی که سرب وارد بدن قو میشود و جذب آن میگردد بیدرنگ باعث اختلال در سامانه عصبی-ماهیچهای میشود. قوهای آلوده ماهیچههایی نرم پیدا میکنند و گردنشان خم و گرهخورده میشود. در این هنگام توانایی ماهیچههای گردن برای فرو دادن غذا به درون معده تحلیل میرود و قو در حالی که گردنی پر از غذا و معدهای خالی دارد، پس از مدتی از گرسنگی میمیرد.۹۷
دشمنان طبیعی قوها را راکون، روباه، سمور آبی، کایوت و سگها تشکیل میدهند که با حمله به آشیانه در هنگام خلوت بودن، اقدام به خوردن و دزدیدن تخمها و جوجهها میکنند.۹۸
رابطه با انسان
شکار
عروسی در خانه بویارها، تابلویی از کنستانتین ماکوفسکی، ۱۸۳۳
قدیمیترین تاریخهای ثبتشده از شکار قوها توسط انسان به دوران عصر سنگ میرسد. بومیان آمریکا در گذشته از استخوانهای قوهای ترومپتزن به عنوان اسکنه جراحی و دسته استفاده میکردند.۹۹ در گذشته، اسکیموها در کانادا سوار بر کایاک و کانو با نیزه به شکار قوهای سوتزن میپرداختند و شکار قو تنها با یک دست افتخاری برای جوانان به حساب میآمد.۱۰۰
قوها در زمانهای گذشته همانند دیگر پرندگان آبزی در اروپا شکار میشدند یا به منظور بهرهگیری ازشان پرورش داده میشدند. قوی گنگ در اروپا به صورت نیمهاهلی به خاطر گوشت و پرهایش پرورش داده میشد و برای جلوگیری از پروازشان، پیش از بدست آوردن توانایی پرواز شاهبال آنها کوتاه میشد. این روش برای نزدیک به یک هزاره در انگلستان اجرا میشد و هیچ کس در اروپا تا آغاز سده پیشین صدای بال زدنشان را نشنیده بود.۱۰۱ برای بهرهگیری از گوشت این پرندگان، قوهای جوان را از والدینشان جدا میکردند و پس از آنکه مدتی صرف چاق کردنشان در یک برکهٔ جداگانه میشد، خوراکهای پادشاهی از گوشت بریان آنها تهیه میکردند. هیچ جشنی در سدههای میانی در انگلستان بی وجود یک یا دو قوی سرخ کرده معنا پیدا نمیکرد و در جشنهای بزرگ گاه تا ۴۰۰ قوی بریان نیز آماده میشد.۱۰۲ در ایسلند بر پشت اسبها به دنبال قوهای فریادکش میرفتند و یا سگها را برای شکارشان میفرستادند. در روسیه شکارچیان با قایقهای بزرگ و تورهای عظیم به شکار قوهای فریادکش میرفتند و گاه بیش از ۳۰۰ قو را در یک روز شکار میکردند.۱۰۰
قوهای سیاه و گردنسیاه از لحاظ شکار شدن توسط انسانها از وضعیت بهتری نسبت به دیگر قوها برخوردار بودهاند. این جانوران در منطقه زندگیشان مورد توجه اهالی بوده و کمتر شکار میشدند. با این حال، افزایش جمعیت این پرندگان و زیانی که به زمینهای کشاورزی وارد میکنند باعث شدهاست که نهادهای حفاظتی محلی اقدام به کشتن تعدادی از آنها و یا صدور اجازه برداشتن تعداد محدودی از تخم این پرندگان برای کنترل جمعیتشان کنند.۱۰۳ بومیان محلی زلاندنو اما به شکار قوها میپرداختند و به نظر میرسد که شکار بیش از حد باعث انقراض نسل قوی زلاندنوپانویس ۷ شد. شاهد بر این مدعا استخوانهای قوی یافتشده در خانههای شکارچیان پولینزیایی موآ است که در سده ۱۰ به زلاندنو مهاجرت کردند. موآها به گمانی در سده ۱۷ منقرض شدند و قوها به احتمالی یکصد سال پیش از آنها.۱۰۰
در فرهنگ عامیانه
ماری شناکه، شهبانوی کارناوال ۱۸۹۷ پاریس، سوار بر ارابهای به شکل قو.
قوها به دلیل رنگ ویژه بدن و رفتارهای منحصر به فردشان همواره در طول تاریخ مورد توجه انسانها بودهاند و از آنها در فرهنگ بشری یاد شدهاست. کهنترین نگارههای قو مربوط به دوره سنگی میشوند. تصاویری از قو مربوط به این دوره بر روی صخرههای دریاچه اونگا در روسیه پیدا شدهاند.۱۰۴ بیشتر این نگارهها حاصل خیالپردازیهای انسانها بودهاند و نقش آنها در باورهای مربوط به فرهنگهای پگان آشکار است. در بعضی از آیینهای پرستش خورشید، قو به شکل خورشید به تصویر کشیده میشد؛ او کسی بود که ارابه براهما را «که سریعتر از خیال پرواز میکرد،» میراند.۱۰۵ آپولو، خدای خورشید در یونان باستان، ارابهای داشت که توسط قوها کشیده میشد و او توسط آن به سرزمینی بهشتی میرفت که انسانها میتوانستند در آن هزار سال زندگی کنند.۱۰۶
مردمان روم و یونان باستان آمدن قوها و دیده شدنشان توسط مردم را نشانهای از آب و هوای خوب و دریانوردی امن میدانستند.۱۰۴ از قو در افسانههای یونان باستان نیز سخن به میان آورده شدهاست. در داستان لدا و قو، زئوس در هیبت یک قو بر لدا پدیدار شده و در کنار او میخوابد. قوها برای لدا مقدس بودند و این به خاطر پرهای سفیدشان و تصویر V شکل پروازشان در آسمان به هنگام مهاجرت بوده چرا که V در آن هنگام نمادی زنانه تلقی میشده؛ از این رو زئوس ترجیح میدهد در چنان هیبتی با لدا همخوابه شود.۱۰۶ در نوشتار رومیان و یونانیان همچنین به آواز قو در هنگام مرگش توجه شدهاست. ارسطو نخستین اشارات به این آواز قوها را داشته. در حکایتهای ازوپ قویی در پاسخ به پرسش رهگذری که از او دلیل نغمهسراییش پیش از مرگ را میدهد، میگوید که او از آن رو آواز میخواند که«به زودی به جایی خواهم رفت که دیگر نه دشمنی دارم، نه شکارچی به سراغم میآید، و نه گرسنگی را تجربه خواهم کرد.» بنا به گفته افلاطون، سقراط نیز بر این باور بود که قوی در حال مرگ زیباییهای بهشت را در نغمهاش پیشبینی میکند. رابطه قو با جهان پس از مرگ و دانش آنها از آنکه پس از مرگ چه در پیش است تا آنجا پیش رفت که باوری شکل گرفت که در آن تصور میشد روح همه شاعران بزرگ در بدن قوها ظهور پیدا میکند.۱۰۷
قو در باورهای مردم سلت و توتون نیز نقش مهمی داشت. افسانهای باستانی در نروژ وجود دارد که قلمرو خدایان را درخت زبان گنجشک بزرگی میداند که توسط سه ریشه تنومند نگهداری شدهاست. سومین ریشه درخت در برکهای در آسمان قرار دارد که آبش «هر آنچه در آن وارد شود را همچنان نوار نازکی که درون پوسته تخممرغ است، سفید میکند.» درون این آب دو قو زندگی میکنند که همه قوهای جهان از نژاد آنها هستند.۱۰۵ این پرنده در میان دیگر فرهنگهای اروپایی در اتریش و انگلستان نیز دارای نقش نمادین مهمی بودهاست.۱۰۸
قوی نقرهای که در زندگی نشانی از خود نگذاشت
هنگامی که مرگ نزدیک شد گلوی خاموشش را گشود
آنگاه که سینهاش را بر کرانهٔ نیخیز میکشاند
نخستین و واپسین نغمهاش را سرود، و دیگر هیچ نخواند
بدرود ای همه خوشیها، بیا ای مرگ و چشمهایم را ببند
و کنون چه بیشتر غازها که از قوها میزیند، چه بیشتر نادانان ز بخردان
نواهای بزم و سرودهای جمعپانویس ۸ اثر اورلاندو گیبونز۱۰۹
در میان مردم انگلستان باوری دیرین وجود دارد که همه قوها را جزو داراییهای پادشاه میداند. این باور پس از آنکه پارلمان این کشور در سال ۱۴۸۲ اجازه مالکیت بر قوهای ساکن در املاک را به زمینداران داد، شکل گرفت.۱۱۰ قوی گنگ در انگلستان به شکل رسمی پرندهای پادشاهی است و مالک همه قوهای انگلستان و رودخانه تیمز هماکنون شهبانو الیزابت دوم است. هر ساله قوهای شهبانو در رود تیمز سرشماری میشوند و از وضعیت زندگی و جمعیتشان آمار تهیه میشود.۶۸۱۱۱ در گذشته مجازات کسانی که به قوهای پادشاهی تعرض میکردند و یا آنکه تخم آنها را به همراه داشتند بسیار شدید بود. در یک مورد، دادگاهی در بیکنزفیلد مردی را به خاطر کشتن یک قو به شش هفته کار سخت و هفت روز بیشتر به خاطر دزدیدن تخم قو محکوم کرد.۱۱۲
در آیین هندو قو ابزار حرکت و جابجایی سرسوتی، ایزدبانوی آموزش، هنر، خنیاگری، و رودخانههاست. قوی نشسته در کنار او توانایی تشخیص شیر از آب را در مخلوطی از آنها داراست؛ از این رو نماد درستآزمایی میان درست و نادرست و خوبی و بدی است. از این پرنده در آیین هندو همواره به نیکی و بزرگی یاد شده.۱۱۳ مهربانانهترین باور دربارهٔ قوها نیز از هند سرچشمه میگیرد؛ هنگامی که بودای جوان قویی را میبیند که از تیری زخمی شده و بر زمین افتادهاست، تیر را از بدن جانور بیرون میآورد و با این استدلال که «زندگی از آن کسی است که نجات میدهد، نه آنکه آن (زندگی) را میگیرد،» قو را تسلیم شکارچی نمیکند. قو از این رو نمادی برای بودائیان شد که نشان از آنچه بودا را به سوی زندگی بهتر و ارزشهای والای اخلاقی میرساند، میداد.۱۱۴
قوها در نشان خانوادگی شهر کانبرا، استرالیا
به قوی سیاه در داستانهای عامیانه بومیان استرالیا نیز توجه شده. در این داستانها درباره اینکه چگونه پیشینیان مردم نیونگار، مردم بومی ساکن در جنوب غربی استرالیا، از هیبت قوهایی سیاه به شکل انسان درآمدند سخن به میان آمدهاست.۱۱۵ قوی سیاه در زبان مردم بومی استرالیا بیاهمولپانویس ۹ نامیده میشد. بیاهمول به معنای پرنده بیامی، آن بزرگ، که ایزدبانویی اصلی در افسانههای استرالیایی است، بود. از این رو قوی سیاه ارتباط نزدیکی با افسانه آفرینش داشت.۱۱۶ البته با آنکه قوی سیاه تا پیش از کشف استرالیا توسط اروپاییان شناخته شده نبود، به این پرنده به شکلی کاملاً دگرگون در باور مردم قاره سبز نگاه میشد. باور اروپاییان بر این بود که قوی سیاهرنگ نماد اهریمن و بدیها است و پرندهای است که ردای دوزخ بر تن کرده.۱۱۶ مردمان بومی آمریکای جنوبی نیز داستانهایی درباره قوی گردنسیاه داشتند. در این داستانها این پرنده ارتباط نزدیکی با خدای خورشید دارد و گاه نقشی دوگان با قوی کوسکوروبا بازی میکند.۱۱۷
این پرنده زیبا و افسانهای جایگاه مهمی در هنر و ادبیات نوین دارد. در داستانهای کودکان، داستان جوجه اردک زشت نمایشدهندهٔ جوجه اردکی است که به دلیل زشتی و کمتحرکتر بودن نسبت به همسالان خود رانده میشود ولی پس از رانده شدن از گروه به شکل قویی به بلوغ رسیده و زیبایی بینظیر به دست میآورد. قو همچنین به دلیل وفاداری و عشق خود نسبت به جفتش دستمایه تعدادی از آثار هنری رمانتیک از جمله اپراهای پارسیفال و لوهنگرین اثر ریچارد واگنر شدهاست. قوی سپید و قوی سیاه شخصیتهای اصلی بالهٔ نامدار دریاچه قو اثر چایکوفسکی را تشکیل میدهند. سیبلیوس آهنگ قوی توئونلا را بر پایه افسانهٔ کهنی فنلاندی نوشت.۱۱۸ در غالب این آثار هنری قو نماد پاکی، بیگناهی، و تجسم باکرهای دستنخوردهاست.۱۱۹ زادن و مرگ فریبای قو در دریا در شعری از مهدی حمیدی شیرازی، شاعر ایرانی معاصر، با مطلع زیر بهزیبایی توصیف میشود:۱۲۰
شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد فریبنده زاد و فریبا بمیرد
تصویر قو در نشانهای خانوادگی مناطق گوناگونی از جهان دیده میشود. قوی سیاه در پرچم استرالیای غربی و دیگر پرچمهای محلی استرالیا و زلاندنو جای دارد.۱۱۵ قوی گنگ پرنده ملی غیررسمی کشور دانمارک است و در سال ۱۹۲۶ در این کشور جانوری حفاظتشده نامیده شد.۱۲۱
قو نماد باشگاه فوتبال ملوان بندر انزلی است و بازیکنان این تیم با لقب «قوهای سپید خزر» خوانده میشوند
